علی سمیرمی. وزیر محمود بن محمد بن ملکشاه بود و به خنجر یکی از فدائیان اسماعیلی کشته شد. (از حبیب السیر چ تهران ص 382 و 383). و رجوع به دستورالوزراء ص 206 و سلجوقنامۀ ظهیرالدین نیشابوری ص 54 و 75 شود عطأالله الحسینی از جملۀ اکابر و اشراف هرات بود که برای تقدیم پیشکش و ساوری مردم هرات به خیمۀ محمدخان شیبانی رسید. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 377 و 378) حاکم ناحیۀ ’جند’ بود که به وسیلۀ اتسز خوارزمشاه مقید و هلاک شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 632). و رجوع به جهانگشای جوینی ج 2 ص 10 و 11 (سید...) شود ابوعمر الابهری وزیر طغرل بن ارسلان. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 532). و رجوع به ابوعمر ابهری و دستور الوزرا ص 219 شود ابوحفص عمر بن احمد بن هبه الله حلبی (586- 660) فقیه و محدث. و رجوع به ابن العدیم و عمر بن احمد بن هبه الله شود
علی سمیرمی. وزیر محمود بن محمد بن ملکشاه بود و به خنجر یکی از فدائیان اسماعیلی کشته شد. (از حبیب السیر چ تهران ص 382 و 383). و رجوع به دستورالوزراء ص 206 و سلجوقنامۀ ظهیرالدین نیشابوری ص 54 و 75 شود عطأالله الحسینی از جملۀ اکابر و اشراف هرات بود که برای تقدیم پیشکش و ساوری مردم هرات به خیمۀ محمدخان شیبانی رسید. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 377 و 378) حاکم ناحیۀ ’جند’ بود که به وسیلۀ اتسز خوارزمشاه مقید و هلاک شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 632). و رجوع به جهانگشای جوینی ج 2 ص 10 و 11 (سید...) شود ابوعمر الابهری وزیر طغرل بن ارسلان. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 532). و رجوع به ابوعمر ابهری و دستور الوزرا ص 219 شود ابوحفص عمر بن احمد بن هبه الله حلبی (586- 660) فقیه و محدث. و رجوع به ابن العدیم و عمر بن احمد بن هبه الله شود
حسین بن قوام الدین نظام الملک خوافی وزیر سلطان حسین بایقرا. وی به جودت طبع وحدت ذهن و فصاحت بیان معروف و در زمان وزارت پدر ازمقربان درگاه بود، ولی سرانجام پدر و پسر، هر دو مورد خشم سلطان واقع و محبوس و مقتول شدند. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 195 و 219). جوانی خوش طبع و فارغ از طلب منصب وزارت و در انشاء و خط و موسیقی استاد است و نقشها و تصنیفهای او معروف است این مطلع ازاوست: گرچه در جنت نسیم خلد و آب کوثر است خانه خمار را آب و هوای دیگر است. (از مجالس النفایس ص 280)
حسین بن قوام الدین نظام الملک خوافی وزیر سلطان حسین بایقرا. وی به جودت طبع وحدت ذهن و فصاحت بیان معروف و در زمان وزارت پدر ازمقربان درگاه بود، ولی سرانجام پدر و پسر، هر دو مورد خشم سلطان واقع و محبوس و مقتول شدند. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 195 و 219). جوانی خوش طبع و فارغ از طلب منصب وزارت و در انشاء و خط و موسیقی استاد است و نقشها و تصنیفهای او معروف است این مطلع ازاوست: گرچه در جنت نسیم خلد و آب کوثر است خانه خمار را آب و هوای دیگر است. (از مجالس النفایس ص 280)
مداح خواجه شمس الدین محمد و برادرش عطاملک جوینی بوده است. از قصاید اوست: ای مهر طلعتت زده آتش بر آفتاب خندیده شمع روی تو صد ره بر آفتاب از گل حجاب سنبل شبرنگ برفکن تا بر رخ افکند ز حیا معجر آفتاب. (از مجمع الفصحاء ج 1 ص 487)
مداح خواجه شمس الدین محمد و برادرش عطاملک جوینی بوده است. از قصاید اوست: ای مهر طلعتت زده آتش بر آفتاب خندیده شمع روی تو صد ره بر آفتاب از گل حجاب سنبل شبرنگ برفکن تا بر رخ افکند ز حیا معجر آفتاب. (از مجمع الفصحاء ج 1 ص 487)
موسی بن زین العابدین بن احمد بن ابی بکر دادبکری، ملقب به کمال الدین و مفتی زبید. عالمی است بزرگ، اهل دقت و تحقیق، در ’النور’ آمده: زبیدی شافعی عصر خویش واز لحاظ علم و عمل سرآمد همگنان بود. دریایی از دانش و در دین کوهی استوار بود. در مذهب قدمی راسخ داشت و در هر فن و علم دستی بلند. طالبان دانش از همه سوی رو بدو کردند و برای فراگرفتن از دانش او بمحضر اوروی آوردند. علم فقه را از قاضی صیب ناشی و نجم الدین مقری جبائی و دیگران فراگرفت. فقه امام شافعی را بوسیلۀ دانشمندان عراق و مرو (مراوزه) از امام علی بن عطیف نزیل مکه و دیگر افراد آن طبقه روایت کرد. شهرت زبیدی عالم گیر شد و همه بزرگان به پیشوایی او معترف بودند. مردم نجد و تهامه، فتوی از او میگرفتند، جمعی از دانشمندان در درس فقه او بمقام فقاهت نائل آمدند، از آن جمله، فرزندش فخرالدین ابوبکر و نیز ابوالعباس صنبذاوی و عده ای دیگر. وی مباحثی دلپذیر و جوابهایی لطیف و دقیق برای برخی از مسائل نگاشته و مصنفات و شروحی پسندیده پرداخته که متداول و مورد مراجعه و از آن جمله است: الکوکب الوقاد فی شرح الارشاد در 24 جلد و نیز شرحی کوچک برارشاد. فتاوی و نظریات فقهی او را فرزندش با ترتیبی دلپسند گرد آورده و مطالبی بجا از خود بر آن افزوده است. ناشری که یکی از شاگردان اوست گوید: زبیدی مزایائی داشت که دانشمندان پیش از او فاقد آن مزایا بودند. زبیدی تخم ها افکند که دیگران از آن بهره مند شدند. بیشتر غذای او بادام و عسل بود و ازجمله نعمت ها که خداوند بر او ارزانی داشت یکی آن بود که در ظرف چهل سال از زندگی او جنازه ای از خانه او بیرون نبردند ولباسی در مصیبت به تن نکرد و مرگ هیچیک از افراد خاندان خود را ندید. زبیدی در عصر جمعۀ 29 محرم 923 هجری قمری درگذشت. (از شذرات الذهب ج 8 ص 127 و 128)
موسی بن زین العابدین بن احمد بن ابی بکر دادبکری، ملقب به کمال الدین و مفتی زبید. عالمی است بزرگ، اهل دقت و تحقیق، در ’النور’ آمده: زبیدی شافعی عصر خویش واز لحاظ علم و عمل سرآمد همگنان بود. دریایی از دانش و در دین کوهی استوار بود. در مذهب قدمی راسخ داشت و در هر فن و علم دستی بلند. طالبان دانش از همه سوی رو بدو کردند و برای فراگرفتن از دانش او بمحضر اوروی آوردند. علم فقه را از قاضی صیب ناشی و نجم الدین مقری جبائی و دیگران فراگرفت. فقه امام شافعی را بوسیلۀ دانشمندان عراق و مرو (مراوزه) از امام علی بن عطیف نزیل مکه و دیگر افراد آن طبقه روایت کرد. شهرت زبیدی عالم گیر شد و همه بزرگان به پیشوایی او معترف بودند. مردم نجد و تهامه، فتوی از او میگرفتند، جمعی از دانشمندان در درس فقه او بمقام فقاهت نائل آمدند، از آن جمله، فرزندش فخرالدین ابوبکر و نیز ابوالعباس صنبذاوی و عده ای دیگر. وی مباحثی دلپذیر و جوابهایی لطیف و دقیق برای برخی از مسائل نگاشته و مصنفات و شروحی پسندیده پرداخته که متداول و مورد مراجعه و از آن جمله است: الکوکب الوقاد فی شرح الارشاد در 24 جلد و نیز شرحی کوچک برارشاد. فتاوی و نظریات فقهی او را فرزندش با ترتیبی دلپسند گرد آورده و مطالبی بجا از خود بر آن افزوده است. ناشری که یکی از شاگردان اوست گوید: زبیدی مزایائی داشت که دانشمندان پیش از او فاقد آن مزایا بودند. زبیدی تخم ها افکند که دیگران از آن بهره مند شدند. بیشتر غذای او بادام و عسل بود و ازجمله نعمت ها که خداوند بر او ارزانی داشت یکی آن بود که در ظرف چهل سال از زندگی او جنازه ای از خانه او بیرون نبردند ولباسی در مصیبت به تن نکرد و مرگ هیچیک از افراد خاندان خود را ندید. زبیدی در عصر جمعۀ 29 محرم 923 هجری قمری درگذشت. (از شذرات الذهب ج 8 ص 127 و 128)
حسین رشیدی از وزرای شاه شجاع پسر امیر مبارزالدین محمد. (حبیب السیر چ خیام، ج 3 ص 295). شاه شجاع پس از کشتن خواجه قوام محمد صاحب عیار در سال 764وزارت به امیرکمال الدین حسین رشیدی سپرد. وی نوادۀ خواجه رشیدالدین فضل الله وزیر است. (تاریخ عصر حافظ، تألیف غنی، متن و حاشیۀ ص 204). و رجوع به همین مأخذ ص 205، 217، 218، 290 و دستورالوزراء ص 248 شود
حسین رشیدی از وزرای شاه شجاع پسر امیر مبارزالدین محمد. (حبیب السیر چ خیام، ج 3 ص 295). شاه شجاع پس از کشتن خواجه قوام محمد صاحب عیار در سال 764وزارت به امیرکمال الدین حسین رشیدی سپرد. وی نوادۀ خواجه رشیدالدین فضل الله وزیر است. (تاریخ عصر حافظ، تألیف غنی، متن و حاشیۀ ص 204). و رجوع به همین مأخذ ص 205، 217، 218، 290 و دستورالوزراء ص 248 شود
شیخ کمال الدین عبدالرحمان از عالمانی بود که سلطان احمد تگودار مغول، او را بسمت تولیت و شیخ الاسلامی کل ممالک ایران و عراق انتخاب کرد و تمام اوقاف قلمرو حکومت خود را تحت امر او قرار داد تا بمصرف خود برساند و او در مدت سلطنت کوتاه سلطان احمد در این سمت صاحب اختیار مطلق بود و نسبت به بوداییان و مسیحیان سختگیری ها و محدودیتهایی قائل شد. رجوع به تاریخ مغول تألیف عباس اقبال ص 224 و 225 شود
شیخ کمال الدین عبدالرحمان از عالمانی بود که سلطان احمد تگودار مغول، او را بسمت تولیت و شیخ الاسلامی کل ممالک ایران و عراق انتخاب کرد و تمام اوقاف قلمرو حکومت خود را تحت امر او قرار داد تا بمصرف خود برساند و او در مدت سلطنت کوتاه سلطان احمد در این سمت صاحب اختیار مطلق بود و نسبت به بوداییان و مسیحیان سختگیری ها و محدودیتهایی قائل شد. رجوع به تاریخ مغول تألیف عباس اقبال ص 224 و 225 شود
ابومنصور مظفر بن علی بن ناصرالقرشی، از اطبای مشهور اسلامی است. وی نزد شیخ رضی الدین الرحبی و دیگران به آموختن طب پرداخت وکتاب قانون را نزد قاضی بهاءالدین ابی الثناء محمود بن ابی الفضل خواند. و چون در طبابت شهرتی یافت و آوازۀ او به ملک عادل ابوبکر بن ایوب رسید وی را دعوت کرد ولی او نپذیرفت و در بیمارستانی که ملک عادل نورالدین بن زنگی تأسیس کرده بود به درمان بیماران پرداخت و در همین سمت باقی بود تا به سال 622 درگذشت. وی در ادب و سایر علوم نیز دست داشت. او راست: مقاله فی الباه، شرح بعض کتاب العلل والاعراض لجالینوس، الرساله الکامله فی الادویه المسهله، اختصار کتاب الحاوی للرازی ناتمام، مقاله فی الاستسقاء، تعالیق علی الکلیات من کتاب القانون، تعالیق فی البول، اختصار کتاب المسائل لحنین بن اسحاق. (از عیون الانباء جزء ثانی ص 2016)
ابومنصور مظفر بن علی بن ناصرالقرشی، از اطبای مشهور اسلامی است. وی نزد شیخ رضی الدین الرحبی و دیگران به آموختن طب پرداخت وکتاب قانون را نزد قاضی بهاءالدین ابی الثناء محمود بن ابی الفضل خواند. و چون در طبابت شهرتی یافت و آوازۀ او به ملک عادل ابوبکر بن ایوب رسید وی را دعوت کرد ولی او نپذیرفت و در بیمارستانی که ملک عادل نورالدین بن زنگی تأسیس کرده بود به درمان بیماران پرداخت و در همین سمت باقی بود تا به سال 622 درگذشت. وی در ادب و سایر علوم نیز دست داشت. او راست: مقاله فی الباه، شرح بعض کتاب العلل والاعراض لجالینوس، الرساله الکامله فی الادویه المسهله، اختصار کتاب الحاوی للرازی ناتمام، مقاله فی الاستسقاء، تعالیق علی الکلیات من کتاب القانون، تعالیق فی البول، اختصار کتاب المسائل لحنین بن اسحاق. (از عیون الانباء جزء ثانی ص 2016)
از ناحیۀ خجند ماوراءالنهر است که در بدایت عمر خود به تبریز مهاجرت کرد و در خدمت سلطان حسین جلایر (776- 784 هجری قمری) تقریب حاصل کرد و در خانقاهی که سلطان برای او ساخته بود بسر می برد تابه سال 792 یا 808 هجری قمری درگذشت. وی از شاعران بزرگ اواخر قرن هشتم است که مخصوصاً در غزل سرایی مهارت داشت و در دیوان او به غزلهای مطبوع زیاد، که غالباً مقرون به ذوق عرفانی است، می توان باز خورد. (از گنج سخن ج 2 ص 253). قبرش درتبریز است و بیت ذیل بر لوح مزار او ثبت شده است: کمال از کعبه رفتی بر در یار هزارت آفرین مردانه رفتی. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 549) از اشعار اوست: عشق حالی است که جبریل بر آن نیست امین صاحب حال شناسد سخن اهل یقین جرعه ای بر سر خاک از می عشق افشاندند عرش و کرسی همه بر خاک نهادند جبین اهل فتوی که فرورفتۀ کلک و ورقند مشرکانندکه اقرار ندارند به دین مفلس عشق ندارد هوس منصب و جاه خاک این راه به از مملکت روی زمین شب قرب است مرو ای دل حق دیده به خواب که سر زنده دلان حیف بود بر بالین ای که روشن نشدت حال دل سوختگان همچو شمع از سرجان خیز و بر آتش بنشین. و رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 548 و 549 و تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون و مجالس النفایس ص 355، 356، 126 و مجمع الفصحاء ج 2 ص 29 و نفحات الانس ص 399 شود
از ناحیۀ خجند ماوراءالنهر است که در بدایت عمر خود به تبریز مهاجرت کرد و در خدمت سلطان حسین جلایر (776- 784 هجری قمری) تقریب حاصل کرد و در خانقاهی که سلطان برای او ساخته بود بسر می برد تابه سال 792 یا 808 هجری قمری درگذشت. وی از شاعران بزرگ اواخر قرن هشتم است که مخصوصاً در غزل سرایی مهارت داشت و در دیوان او به غزلهای مطبوع زیاد، که غالباً مقرون به ذوق عرفانی است، می توان باز خورد. (از گنج سخن ج 2 ص 253). قبرش درتبریز است و بیت ذیل بر لوح مزار او ثبت شده است: کمال از کعبه رفتی بر در یار هزارت آفرین مردانه رفتی. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 549) از اشعار اوست: عشق حالی است که جبریل بر آن نیست امین صاحب حال شناسد سخن اهل یقین جرعه ای بر سر خاک از می عشق افشاندند عرش و کرسی همه بر خاک نهادند جبین اهل فتوی که فرورفتۀ کلک و ورقند مشرکانندکه اقرار ندارند به دین مفلس عشق ندارد هوس منصب و جاه خاک این راه به از مملکت روی زمین شب قرب است مرو ای دل حق دیده به خواب که سر زنده دلان حیف بود بر بالین ای که روشن نشدت حال دل سوختگان همچو شمع از سرجان خیز و بر آتش بنشین. و رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 548 و 549 و تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون و مجالس النفایس ص 355، 356، 126 و مجمع الفصحاء ج 2 ص 29 و نفحات الانس ص 399 شود
محمد بن الحسین الخازن ملقب به کمال الدین. ابن اثیر گوید: چون سلطان مسعود وزیرش (ابی البرکات) را معزول کرد او را بر مسند وزارت نشاند. او مردی شجاع و شهیم و عادل و نیکوسیرت بود چون به وزارت رسید رفع مظالم از مظلومین نمودو سپس بوضع مالی دربار و وظایف درباری پرداخت، جمع خزائن کثیره نمود و نیز کشف بسیاری از اموال خیانت شده کرد. و چون بر خائنین در اموال و متصرفین سختگیریهای زیاد رواج داشت عمال دولت از این امر ناراحت شدند و بین امراء و او اختلاف انداختند بخصوص قراسنقر صاحب ازبیجان (کذا) تا اینکه قراسنقر از سلطان دوری جست و بنزد شاه نامه نوشت و در آن نامه اعلام داشت که یا سر وزیر را پیش من فرست و یا آنکه من خدمت سلطان دیگر در پیش می گیرم. شاه به امرائی که در آنجا حاضر بودند دستور قتل وزیر را داد ولی امراء شاه را از فتنه ترسانیدند باری پادشاه او را بر خلاف میل خود کشت وسرش را بسوی قراسنقر فرستاد و قراسنقر رضایت داد. مدت وزارتش هفت ماه بود و قتلش در سنۀ 533 هجری قمری واقع شد. (از کامل التواریخ ابن اثیر ج 11 ص 29 و 30)
محمد بن الحسین الخازن ملقب به کمال الدین. ابن اثیر گوید: چون سلطان مسعود وزیرش (ابی البرکات) را معزول کرد او را بر مسند وزارت نشاند. او مردی شجاع و شهیم و عادل و نیکوسیرت بود چون به وزارت رسید رفع مظالم از مظلومین نمودو سپس بوضع مالی دربار و وظایف درباری پرداخت، جمع خزائن کثیره نمود و نیز کشف بسیاری از اموال خیانت شده کرد. و چون بر خائنین در اموال و متصرفین سختگیریهای زیاد رواج داشت عمال دولت از این امر ناراحت شدند و بین امراء و او اختلاف انداختند بخصوص قراسنقر صاحب ازبیجان (کذا) تا اینکه قراسنقر از سلطان دوری جست و بنزد شاه نامه نوشت و در آن نامه اعلام داشت که یا سر وزیر را پیش من فرست و یا آنکه من خدمت سلطان دیگر در پیش می گیرم. شاه به امرائی که در آنجا حاضر بودند دستور قتل وزیر را داد ولی امراء شاه را از فتنه ترسانیدند باری پادشاه او را بر خلاف میل خود کشت وسرش را بسوی قراسنقر فرستاد و قراسنقر رضایت داد. مدت وزارتش هفت ماه بود و قتلش در سنۀ 533 هجری قمری واقع شد. (از کامل التواریخ ابن اثیر ج 11 ص 29 و 30)
ابن الزملکانی، محمد بن علی انصاری سماکی ملقب به جمال الاسلام از مشاهیر ادبا و فقهای شافعیه بود و در بیست و پنج سالگی به فتوی دادن آغاز کرد و امور خزانه و بیت المال ملوک شام بدو مفوض بود و مدتی قاضی القضات حلب گردید و سپس به قضای شام منصوب شد. اشعار و منشآت و رسائل بسیاری بدو منسوب است. وی به سال 727 در بلبیس درگذشت. (از ریحانه الادب ج 3 ص 387 و 386). و رجوع به فوات الوفیات ج 2 ص 250 شود
ابن الزملکانی، محمد بن علی انصاری سماکی ملقب به جمال الاسلام از مشاهیر ادبا و فقهای شافعیه بود و در بیست و پنج سالگی به فتوی دادن آغاز کرد و امور خزانه و بیت المال ملوک شام بدو مفوض بود و مدتی قاضی القضات حلب گردید و سپس به قضای شام منصوب شد. اشعار و منشآت و رسائل بسیاری بدو منسوب است. وی به سال 727 در بلبیس درگذشت. (از ریحانه الادب ج 3 ص 387 و 386). و رجوع به فوات الوفیات ج 2 ص 250 شود
حسین، در خراسان کسب علم کرد و به عراق رفت و مورد اعزاز و اکرام سلطان یعقوب واقع شد. او راست شرحی بر منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری و رساله هایی دیگر. این مطلع از اوست: از این باغ جهان آرا چه سان آرم قدم بیرون که باشد روضۀ خلدبرین باغ ارم بیرون. (از مجالس النفایس ص 95 و 270)
حسین، در خراسان کسب علم کرد و به عراق رفت و مورد اعزاز و اکرام سلطان یعقوب واقع شد. او راست شرحی بر منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری و رساله هایی دیگر. این مطلع از اوست: از این باغ جهان آرا چه سان آرم قدم بیرون که باشد روضۀ خلدبرین باغ ارم بیرون. (از مجالس النفایس ص 95 و 270)
علی بن سلیمان بحرانی از معاصران خواجه نصیر طوسی و در حکمت و علوم عقلی و نقلی متبحر بود. وی استاد ابن میثم بحرانی شارح نهج البلاغه و از مشایخ اجازۀ وی بوده است او راست: الاشارات در علم کلام که شاگردش ابن میثم شرح کرده است، شرح قصیدۀ ابن سینا در نفس، مفتاح الخیر فی شرح رسالهالطیر ابن سینا. (از ریحانه الادب ج 2 ص 384)
علی بن سلیمان بحرانی از معاصران خواجه نصیر طوسی و در حکمت و علوم عقلی و نقلی متبحر بود. وی استاد ابن میثم بحرانی شارح نهج البلاغه و از مشایخ اجازۀ وی بوده است او راست: الاشارات در علم کلام که شاگردش ابن میثم شرح کرده است، شرح قصیدۀ ابن سینا در نفس، مفتاح الخیر فی شرح رسالهالطیر ابن سینا. (از ریحانه الادب ج 2 ص 384)
زیاد اصفهانی. از شاعرانی است که اشعار او درعراق معروف و مورد توجه بوده است. از اشعار اوست: این عرصه که گفت خوش جهانی است ؟ خاکش بر سر که خاکدانی است عاقل به خدا اگرگزیند گردی که فراز آن دخانی است این هفت رواق برکشیده بر درگه قدرت آستانی است این خط سیه سپید ایام محنت کدۀ غم آشیانی است... (از لباب الالباب ج 1 ص 274)
زیاد اصفهانی. از شاعرانی است که اشعار او درعراق معروف و مورد توجه بوده است. از اشعار اوست: این عرصه که گفت خوش جهانی است ؟ خاکش بر سر که خاکدانی است عاقل به خدا اگرگزیند گردی که فراز آن دخانی است این هفت رواق برکشیده بر درگه قدرت آستانی است این خط سیه سپید ایام محنت کدۀ غم آشیانی است... (از لباب الالباب ج 1 ص 274)
محمد بن الحسن مکنی به ابوالحسن متوفی به سال 720 هجری قمری (1320 میلادی) یکی از دانشمندان سرشناس و همپایه ابن الهیثم بلکه مبتکرتر از او بود. قطب الدین شیرازی توجه او را بر مبحث نور جلب کرد و او در این باره یک سلسله آزمایش های عالی خاصه در مورد انکسارها و انعکاسهای نور بر یک محیط از قبیل قوس قزح، هاله، تاریک خانه وجز اینها بعمل آورد. او راست: تنقیح المناظر. و رجوع به دایرهالمعارف اسلامی و کتاب متفکرین اسلام شود
محمد بن الحسن مکنی به ابوالحسن متوفی به سال 720 هجری قمری (1320 میلادی) یکی از دانشمندان سرشناس و همپایه ابن الهیثم بلکه مبتکرتر از او بود. قطب الدین شیرازی توجه او را بر مبحث نور جلب کرد و او در این باره یک سلسله آزمایش های عالی خاصه در مورد انکسارها و انعکاسهای نور بر یک محیط از قبیل قوس قزح، هاله، تاریک خانه وجز اینها بعمل آورد. او راست: تنقیح المناظر. و رجوع به دایرهالمعارف اسلامی و کتاب متفکرین اسلام شود
عبدالرزاق بن جلال الدین اسحاق سمرقندی مؤلف تاریخ مفید مطلعالسعدین است که در دو جلد به رشتۀ تحریر کشیده است. این تاریخ از سوانح زمان سلطان ابوسعید آخرین پادشاه ایلخانان مغول آغاز گردیده به خاتمت پادشاهی سلطان ابوسعید تیموری ختم می گردد. مطلعالسعدین تاریخی است ساده وروان و پرمغز و دارای اطلاعات بسیار نفیس تاریخی که بعدها مایۀ دست بسیاری از تاریخ نگاران شده است. (ازسبک شناسی ج 3 ص 207) و رجوع عبدالرزاق سمرقندی شود
عبدالرزاق بن جلال الدین اسحاق سمرقندی مؤلف تاریخ مفید مطلعالسعدین است که در دو جلد به رشتۀ تحریر کشیده است. این تاریخ از سوانح زمان سلطان ابوسعید آخرین پادشاه ایلخانان مغول آغاز گردیده به خاتمت پادشاهی سلطان ابوسعید تیموری ختم می گردد. مطلعالسعدین تاریخی است ساده وروان و پرمغز و دارای اطلاعات بسیار نفیس تاریخی که بعدها مایۀ دست بسیاری از تاریخ نگاران شده است. (ازسبک شناسی ج 3 ص 207) و رجوع عبدالرزاق سمرقندی شود
ابن علی بن عبدالواحد زملکانی، مکنی به ابوالمعالی و ملقب به کمال الدین شافعی و متوفی به سال 727 هجری قمری او راست البرهان فی اعجاز القرآن. (از کشف الظنون)
ابن علی بن عبدالواحد زملکانی، مکنی به ابوالمعالی و ملقب به کمال الدین شافعی و متوفی به سال 727 هجری قمری او راست البرهان فی اعجاز القرآن. (از کشف الظنون)
کمال الدین عبدالرزاق بن ابی الفضائل، از دانشمندان است، (متوفی 751هجری قمری) او راست: 1 - شرح علی فصوص الحکم محیی الدین العربی در تصوف طبع سنگی مطبوع در بارونیه به سال 1309 هجری قمری دارای 258 صفحه و طبع سنگی مصر به سال 1321 دارای 284 صفحه، 2 - شرح منازل السایرین هروی حنبلی در تصوف و در دنبالۀ آن کتاب فصوص شیخ صدرالدین قونوی است، این کتاب در ایران به سال 1315 در 300 صفحه به چاپ رسیده است، (معجم المطبوعات ستون 1486)
کمال الدین عبدالرزاق بن ابی الفضائل، از دانشمندان است، (متوفی 751هجری قمری) او راست: 1 - شرح علی فصوص الحکم محیی الدین العربی در تصوف طبع سنگی مطبوع در بارونیه به سال 1309 هجری قمری دارای 258 صفحه و طبع سنگی مصر به سال 1321 دارای 284 صفحه، 2 - شرح منازل السایرین هروی حنبلی در تصوف و در دنبالۀ آن کتاب فصوص شیخ صدرالدین قونوی است، این کتاب در ایران به سال 1315 در 300 صفحه به چاپ رسیده است، (معجم المطبوعات ستون 1486)
عبدالحمید بن مولانا قطب الدین قرومی. از وزرای شاهرخ میرزا پسر امیرتیمور گورکانی بود که در زمان امیرتیمور نیز مدتی منصب صدارت داشت و در عهد شاهرخ میرزا نیز با شرکت مولانا جلال الدین بن لطف الله ، عهده دار این سمت بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 639 و 640)
عبدالحمید بن مولانا قطب الدین قرومی. از وزرای شاهرخ میرزا پسر امیرتیمور گورکانی بود که در زمان امیرتیمور نیز مدتی منصب صدارت داشت و در عهد شاهرخ میرزا نیز با شرکت مولانا جلال الدین بن لطف الله ، عهده دار این سمت بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 639 و 640)
ابوالغنایم عبدالرزاق بن ابی الفضایل جمال الدین کاشانی. از عرفای بزرگ عهد سلطان ابوسعید بهادرخان و از معاصران علاءالدولۀ سمنانی بود که این دو عارف بزرگ در بعضی مباحث عرفانی با یکدیگر مباحثه و مکاتبه کرده اند. او را سه کتاب عرفانی معتبر است که هر سه به عربی نوشته شده است و عبارتند از: 1- شرح فصوص الحکم ابن العربی، 2- شرح منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری، 3- اصطلاحات الصوفیه، که کتاب نفیسی است در شرح اصطلاحات معمول بین عرفا و متصوفه. (از تاریخ مغول ص 509)
ابوالغنایم عبدالرزاق بن ابی الفضایل جمال الدین کاشانی. از عرفای بزرگ عهد سلطان ابوسعید بهادرخان و از معاصران علاءالدولۀ سمنانی بود که این دو عارف بزرگ در بعضی مباحث عرفانی با یکدیگر مباحثه و مکاتبه کرده اند. او را سه کتاب عرفانی معتبر است که هر سه به عربی نوشته شده است و عبارتند از: 1- شرح فصوص الحکم ابن العربی، 2- شرح منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری، 3- اصطلاحات الصوفیه، که کتاب نفیسی است در شرح اصطلاحات معمول بین عرفا و متصوفه. (از تاریخ مغول ص 509)
حسین بن خواجه جلال الدین قنبر گیرنگی (متوفی به سال 899 هجری قمری) از اکابر ابیورد و عهده دار صدارت سلطان حسین بایقرا بود و با وجود پاکی و نیکنامی بر اثر سعایت بدخواهان معزول شد. (ازحبیب السیر چ خیام ج 4 ص 322) علی بن مبارک. ازمشاهیر ادبای عرب و از شعرای بزرگ دولت ناصریۀ شام و مدتی خطیب بیت المقدس بود و چون پدرش نابینا بود به ابن الاعمی شهرت یافت. (از ریحانه الادب ج 3 ص 384) ثابت بن محمد القمی. از وزرای مسعود بن محمد بن ملکشاه بود و پس از مدتی وزارت معزول و کمال الدین محمد خازن به جای وی منصوب گردید. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 524) عبدالرحمن الرافعی. درزمان تکودار بن هلاکوخان سرپرست موقوفات تمامی متصرفات و ممالک وی بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 119)
حسین بن خواجه جلال الدین قنبر گیرنگی (متوفی به سال 899 هجری قمری) از اکابر ابیورد و عهده دار صدارت سلطان حسین بایقرا بود و با وجود پاکی و نیکنامی بر اثر سعایت بدخواهان معزول شد. (ازحبیب السیر چ خیام ج 4 ص 322) علی بن مبارک. ازمشاهیر ادبای عرب و از شعرای بزرگ دولت ناصریۀ شام و مدتی خطیب بیت المقدس بود و چون پدرش نابینا بود به ابن الاعمی شهرت یافت. (از ریحانه الادب ج 3 ص 384) ثابت بن محمد القمی. از وزرای مسعود بن محمد بن ملکشاه بود و پس از مدتی وزارت معزول و کمال الدین محمد خازن به جای وی منصوب گردید. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 524) عبدالرحمن الرافعی. درزمان تکودار بن هلاکوخان سرپرست موقوفات تمامی متصرفات و ممالک وی بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 119)
محمد بن علی خازن از وزرای دولت سلجوقی است. (تجارب السلف ص 282). از وزرای مسعود بن محمد بن ملکشاه و مردی کاردان و با درایت بود و چون ابواب منافع امرا و ارکان دولت را مسدود گردانید کمر عداوت با وی را بر میان بستند و سرانجام به اصرار و درخواست یکی از امرا - اتابک قراسنقر - به حکم مسعود کشته شد. (از تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 524 و 525)
محمد بن علی خازن از وزرای دولت سلجوقی است. (تجارب السلف ص 282). از وزرای مسعود بن محمد بن ملکشاه و مردی کاردان و با درایت بود و چون ابواب منافع امرا و ارکان دولت را مسدود گردانید کمر عداوت با وی را بر میان بستند و سرانجام به اصرار و درخواست یکی از امرا - اتابک قراسنقر - به حکم مسعود کشته شد. (از تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 524 و 525)
ابن فضل بن احمد بن محمد بن احمد بن ابوالعباس صاعدی فراوی نیسابوری، ملقب به کمال الدین و مکنی به ابوعبدالله. محدث فقیه و مناظر و واعظ بود در مجلس درس امام الحرمین جوینی حاضر می شد. پس از سفر به مکه و مدینه و بغداد و افاضه در این شهر مجدداً به نیسابور بازگشت و به تدریس در مدرسه ناصحیه و امامت مسجد مطرز مشغول شد. فراوی از بسیاری از دانشمندان حدیث شنید و به روایت چندین کتاب ازتألیفات حافظ بیهقی منفرد بود و درباره او گویند ’الفراوی’، ’الف راوی’. ولادت وی در سال 442 یا 441 هجری قمری در نیشابور و وفات او به سال 530 بوده است
ابن فضل بن احمد بن محمد بن احمد بن ابوالعباس صاعدی فراوی نیسابوری، ملقب به کمال الدین و مکنی به ابوعبدالله. محدث فقیه و مناظر و واعظ بود در مجلس درس امام الحرمین جوینی حاضر می شد. پس از سفر به مکه و مدینه و بغداد و افاضه در این شهر مجدداً به نیسابور بازگشت و به تدریس در مدرسه ناصحیه و امامت مسجد مطرز مشغول شد. فراوی از بسیاری از دانشمندان حدیث شنید و به روایت چندین کتاب ازتألیفات حافظ بیهقی منفرد بود و درباره او گویند ’الفراوی’، ’الف راوی’. ولادت وی در سال 442 یا 441 هجری قمری در نیشابور و وفات او به سال 530 بوده است
ابن محمد بن حسن بن یوسف بن یحیی مصری. ملقب به کمال الدین و مشهور به ابن النبیه. ادیب و شاعر و نویسنده بود و در آغازآل ایوب را مدح میگفت سپس بمدح الملک الاشرف پرداخت وساکن نصیبین شد. و در بیست و یکم جمادی الاولای سال 619 هجری قمری در آنجا درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 148 و سیرالنبلاء ذهبی ج 13 ص 161 و فهرس مخطوطات الظاهریه و فوات الوفیات ابن شاکر ج 2 ص 71 و شذرات الذهب ابن عماد ج 5 ص 85 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 769 و روضات الجنات خوانساری ص 488 و فهرست الخدیویه ج 4 ص 236)
ابن محمد بن حسن بن یوسف بن یحیی مصری. ملقب به کمال الدین و مشهور به ابن النبیه. ادیب و شاعر و نویسنده بود و در آغازآل ایوب را مدح میگفت سپس بمدح الملک الاشرف پرداخت وساکن نصیبین شد. و در بیست و یکم جمادی الاولای سال 619 هجری قمری در آنجا درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 148 و سیرالنبلاء ذهبی ج 13 ص 161 و فهرس مخطوطات الظاهریه و فوات الوفیات ابن شاکر ج 2 ص 71 و شذرات الذهب ابن عماد ج 5 ص 85 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 769 و روضات الجنات خوانساری ص 488 و فهرست الخدیویه ج 4 ص 236)
ابن یونس بن محمد بن منعه بن مالک عقیلی، مکنی به ابوالفتح و ملقب به کمال الدین موصلی متولد و متوفی در موصل (551-639 هجری قمری) فیلسوف وعلامۀ ریاضی دان و استاد مسلم حکمت و اصول و موسیقی و ادب و سیر بود. مسیحیان و یهودیان تورات و انجیل را بر او می خواندند و او برای آنان به خوبی و رسایی شرح می کرد. به علوم عقلی بیشتر علاقه و تسلط داشت. از آثار اوست: 1- کشف المشکلات، در تفسیر قرآن. 2- کتابی در مفردات الفاظ قانون ابن سینا. 3- الاصول. 4- عیون المنطق. 5- لغز فی الحکمه. 6- اسرارالسلطانیه، درنجوم. 7- شرح الاعمال الهندسیه. (از الاعلام زرکلی)
ابن یونس بن محمد بن منعه بن مالک عقیلی، مکنی به ابوالفتح و ملقب به کمال الدین موصلی متولد و متوفی در موصل (551-639 هجری قمری) فیلسوف وعلامۀ ریاضی دان و استاد مسلم حکمت و اصول و موسیقی و ادب و سیر بود. مسیحیان و یهودیان تورات و انجیل را بر او می خواندند و او برای آنان به خوبی و رسایی شرح می کرد. به علوم عقلی بیشتر علاقه و تسلط داشت. از آثار اوست: 1- کشف المشکلات، در تفسیر قرآن. 2- کتابی در مفردات الفاظ قانون ابن سینا. 3- الاصول. 4- عیون المنطق. 5- لغز فی الحکمه. 6- اسرارالسلطانیه، درنجوم. 7- شرح الاعمال الهندسیه. (از الاعلام زرکلی)
عبدالواسع النظامی پسر جمال الدین مطهر باخرزی، در فن انشاء و تحریر مکاتیب و مناشیر مهارت کامل داشت و در اوایل جلوس سلطان حسین بایقرا همت بر تألیف وقایع و حالات او گماشت امابه سبب تشبیهات و استعارات مبالغه آمیز، سلطان حسین نپسندید و تألیف آن را به عهدۀ دیگری واگذار کرد مصاحب خواجه نظام الملک و فرزندان او بود و بنام ایشان ترسلات تألیف کرده و در دیباچۀ بعضی از آنها، ایشان را مدح کرده است (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 339)
عبدالواسع النظامی پسر جمال الدین مطهر باخرزی، در فن انشاء و تحریر مکاتیب و مناشیر مهارت کامل داشت و در اوایل جلوس سلطان حسین بایقرا همت بر تألیف وقایع و حالات او گماشت امابه سبب تشبیهات و استعارات مبالغه آمیز، سلطان حسین نپسندید و تألیف آن را به عهدۀ دیگری واگذار کرد مصاحب خواجه نظام الملک و فرزندان او بود و بنام ایشان ترسلات تألیف کرده و در دیباچۀ بعضی از آنها، ایشان را مدح کرده است (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 339)
ابن یوسف کریمی دمشقی متولد 1012 هجری قمری و متوفای 1081 هجری قمری شاعر و استاد موسیقی بود و آهنگهایی ساخت. او مردی فاضل بود و به زبان فارسی و ترکی آشنایی داشت شرحی بر دیوان ابن الفارض نگاشت. اکمل الدین در اواخر عمر به ماخولیا دچار شد. طبیب حاذق معاصر و معالج و مرید مولانا جلال الدین رومی که در مرض مرگ معالجۀ مولانا را بعهده داشته و مسلماً تا سال 672 هجری قمری زنده بوده است. (از فیه مافیه ص 34)
ابن یوسف کریمی دمشقی متولد 1012 هجری قمری و متوفای 1081 هجری قمری شاعر و استاد موسیقی بود و آهنگهایی ساخت. او مردی فاضل بود و به زبان فارسی و ترکی آشنایی داشت شرحی بر دیوان ابن الفارض نگاشت. اکمل الدین در اواخر عمر به ماخولیا دچار شد. طبیب حاذق معاصر و معالج و مرید مولانا جلال الدین رومی که در مرض مرگ معالجۀ مولانا را بعهده داشته و مسلماً تا سال 672 هجری قمری زنده بوده است. (از فیه مافیه ص 34)
امیر کاتب بن امیر عمر، از دانشمندان معروف قرن هشتم هجری بود، شرحی بنام ’کفایه’ بر کتابی موسوم به ’هدایه’ نگاشت و نیز حاشیه ای موسوم به ’غایهالبیان’ بر همان کتاب برشتۀ تحریر درآورد و این شرح را در سال 747 هجری قمری به اتمام رسانید. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2) منشی توران شاه بن طغرل (476-489 هجری قمری). دوازدهمین پادشاه قاوردیان در آغاز پادشاهی بوده است. (تاریخ افضل ص 78) منشی اصفهانی. از بزرگان روزگار امیر مبارزالدین فرمانروای فارس بوده است. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 636) عبدالکریم بن ابی سعد محمد بن عبدالکریم بن فضل بن حسن فقیه شافعی مکنی به ابوالقاسم و معروف به رافعی قزوینی. رجوع به رافعی قزوینی در همین لغت نامه شود
امیر کاتب بن امیر عمر، از دانشمندان معروف قرن هشتم هجری بود، شرحی بنام ’کفایه’ بر کتابی موسوم به ’هدایه’ نگاشت و نیز حاشیه ای موسوم به ’غایهالبیان’ بر همان کتاب برشتۀ تحریر درآورد و این شرح را در سال 747 هجری قمری به اتمام رسانید. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2) منشی توران شاه بن طغرل (476-489 هجری قمری). دوازدهمین پادشاه قاوردیان در آغاز پادشاهی بوده است. (تاریخ افضل ص 78) منشی اصفهانی. از بزرگان روزگار امیر مبارزالدین فرمانروای فارس بوده است. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 636) عبدالکریم بن ابی سعد محمد بن عبدالکریم بن فضل بن حسن فقیه شافعی مکنی به ابوالقاسم و معروف به رافعی قزوینی. رجوع به رافعی قزوینی در همین لغت نامه شود
ابن محمد بن عبدالرزاق اصفهانی آخرین قصیده سرای بزرگ ایران در اوان حملۀ مغول است که در گیر و دار هجومها و قتل عامهای آن قوم خونخوار از میان رفت. جمال الدین محمد بن عبدالرزاق چهار فرزند و بقول دولتشاه دو پسر داشت که خلاق المعانی سرآمدهمه آنان و خلف صدق پدر در شعر و شاعری گردید. علت اشتهار او را به خلاق المعانی، آن دانسته اند که ’در شعر او معانی دقیقه مضمر است که بعد از چند نوبت که مطالعه کنند ظاهر می شود’. وی نیز مانند پدر روزگار رادر مدح اکابر اصفهان و شاهان معاصر خود گذرانیده بود. از جملۀ ممدوحان او یکی رکن الدین مسعود از کبار ائمۀ آل صاعد اصفهان است و دولتشاه گوید: ’اکابر صاعدیه به تربیت کمال الدین اسماعیل مشغول شدند و او رادر مدح خاندان ایشان قصاید غراست. ’ دیگر از ممدوحان مشهور وی جلال الدین منکبرنی پسر محمد خوارزمشاه است. دیگر از ممدوحان مشهور کمال الدین اسماعیل، حسام الدین اردشیر پادشاه باوندی مازندران و اتابک سعد بن زنگی هستند. کمال الدین اسماعیل دورۀ وحشتناک حملۀ مغول را به تمامی درک کرده و به چشم خویش قتل عام مغول را به سال 633 در اصفهان دید و در آن باب چنین گفت: کس نیست که تا بر وطن خود گرید بر حال تباه مردم بد گرید دی بر سر مرده ای دو صد شیون بود امروز یکی نیست که بر صد گرید. و خود دو سال بعد یعنی به سال 635 به دست مغولی بقتل رسید. کمال الدین اسماعیل به استادی و مهارت درآوردن معانی دقیق شهرت وافر دارد. و اعتقاد ناقدان سخن بدو تا حدی بود که او را بر پدرش ترجیح نهاده و خلاق المعانی لقب داده اند. وی علاوه بر باریک اندیشی و دقت در خلق معانی در التزامات دشوار و تقیّد به آوردن ردیفهای مشکل نیز شهرت دارد، چنانکه بعضی از قصاید او را که به این التزامات و قیود سروده شده بعد از وی جواب نتوانستند گفت. از اشعار اوست: رسول مرگ به ناگه به من رسید فراز که کوس کوچ فروکوفتند کار بساز کمان پشت دوتا چون به زه درآوردی ز خویش ناوک دلدوز حرص دور انداز تبارک الله از آن میل من به روی نکو تبارک الله از آن قصد من به زلف دراز کنون چه گیسوی مشکین مرا چه مار سیاه کنون چه شعلۀ آتش مرا چه شمع طراز دریغ جان گرامی که رفت در سر تن دریغ روز جوانی که رفت در تک و تاز دریغ دیده که بر هم نهاد می باید کنون که چشم به کار زمانه کردم باز دریغ و غم که پس از شصت و اند سال ز عمر به ناگهان به سفر می روم نه برگ و نه ساز به صد هزار زبان گفت در رخم پیری که این نه جای قرار است خیز واپرداز فروشدت به گل ضعف شیب پای مکش درآمدت به گریبان عجز، سر مفراز چو جلوه گاه حواصل شد آشیانۀ زاغ مکن به پر هوس در هوای دل پرواز برون ز کنج قناعت منه تو پای طلب که مرغ خانگی ایمن بود ز چنگل باز ز پیش خود بفرست آنچه دوست تر داری که گم شود ز تو هرچ از پس تو ماند باز ره سلامت اگر می روی مجرد شو که جز عنا نفزایدترا لباس طراز. (نقل به اختصار از تاریخ ادبیات در ایران، تألیف صفا ج 2 ص 871). و رجوع به تاریخ ادبیات ایران تألیف رضازادۀ شفق ص 300 و تذکرۀ دولتشاه ص 95 و جهانگشای جوینی صص 153، 156، 167 و مجمع الفصحاء ج 1 ص 489- 494 و آتشکدۀ آذر چ هند ص 186- 196 و تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 3 ص 270 و 554 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 665 و ریاض العارفین ص 229 و تاریخ مغول و مجالس النفایس ص 348 و 353 شود
ابن محمد بن عبدالرزاق اصفهانی آخرین قصیده سرای بزرگ ایران در اوان حملۀ مغول است که در گیر و دار هجومها و قتل عامهای آن قوم خونخوار از میان رفت. جمال الدین محمد بن عبدالرزاق چهار فرزند و بقول دولتشاه دو پسر داشت که خلاق المعانی سرآمدهمه آنان و خلف صدق پدر در شعر و شاعری گردید. علت اشتهار او را به خلاق المعانی، آن دانسته اند که ’در شعر او معانی دقیقه مضمر است که بعد از چند نوبت که مطالعه کنند ظاهر می شود’. وی نیز مانند پدر روزگار رادر مدح اکابر اصفهان و شاهان معاصر خود گذرانیده بود. از جملۀ ممدوحان او یکی رکن الدین مسعود از کبار ائمۀ آل صاعد اصفهان است و دولتشاه گوید: ’اکابر صاعدیه به تربیت کمال الدین اسماعیل مشغول شدند و او رادر مدح خاندان ایشان قصاید غراست. ’ دیگر از ممدوحان مشهور وی جلال الدین منکبرنی پسر محمد خوارزمشاه است. دیگر از ممدوحان مشهور کمال الدین اسماعیل، حسام الدین اردشیر پادشاه باوندی مازندران و اتابک سعد بن زنگی هستند. کمال الدین اسماعیل دورۀ وحشتناک حملۀ مغول را به تمامی درک کرده و به چشم خویش قتل عام مغول را به سال 633 در اصفهان دید و در آن باب چنین گفت: کس نیست که تا بر وطن خود گرید بر حال تباه مردم بد گرید دی بر سر مرده ای دو صد شیون بود امروز یکی نیست که بر صد گرید. و خود دو سال بعد یعنی به سال 635 به دست مغولی بقتل رسید. کمال الدین اسماعیل به استادی و مهارت درآوردن معانی دقیق شهرت وافر دارد. و اعتقاد ناقدان سخن بدو تا حدی بود که او را بر پدرش ترجیح نهاده و خلاق المعانی لقب داده اند. وی علاوه بر باریک اندیشی و دقت در خلق معانی در التزامات دشوار و تقیّد به آوردن ردیفهای مشکل نیز شهرت دارد، چنانکه بعضی از قصاید او را که به این التزامات و قیود سروده شده بعد از وی جواب نتوانستند گفت. از اشعار اوست: رسول مرگ به ناگه به من رسید فراز که کوس کوچ فروکوفتند کار بساز کمان پشت دوتا چون به زه درآوردی ز خویش ناوک دلدوز حرص دور انداز تبارک الله از آن میل من به روی نکو تبارک الله از آن قصد من به زلف دراز کنون چه گیسوی مشکین مرا چه مار سیاه کنون چه شعلۀ آتش مرا چه شمع طراز دریغ جان گرامی که رفت در سر تن دریغ روز جوانی که رفت در تک و تاز دریغ دیده که بر هم نهاد می باید کنون که چشم به کار زمانه کردم باز دریغ و غم که پس از شصت و اند سال ز عمر به ناگهان به سفر می روم نه برگ و نه ساز به صد هزار زبان گفت در رخم پیری که این نه جای قرار است خیز واپرداز فروشدت به گل ضعف شیب پای مکش درآمدت به گریبان عجز، سر مفراز چو جلوه گاه حواصل شد آشیانۀ زاغ مکن به پر هوس در هوای دل پرواز برون ز کنج قناعت منه تو پای طلب که مرغ خانگی ایمن بود ز چنگل باز ز پیش خود بفرست آنچه دوست تر داری که گم شود ز تو هرچ از پس تو ماند باز ره سلامت اگر می روی مجرد شو که جز عنا نفزایدترا لباس طراز. (نقل به اختصار از تاریخ ادبیات در ایران، تألیف صفا ج 2 ص 871). و رجوع به تاریخ ادبیات ایران تألیف رضازادۀ شفق ص 300 و تذکرۀ دولتشاه ص 95 و جهانگشای جوینی صص 153، 156، 167 و مجمع الفصحاء ج 1 ص 489- 494 و آتشکدۀ آذر چ هند ص 186- 196 و تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 3 ص 270 و 554 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 665 و ریاض العارفین ص 229 و تاریخ مغول و مجالس النفایس ص 348 و 353 شود